زندگی به سبک ام اس

با ام اس نیز خوشبختم

زندگی به سبک ام اس

با ام اس نیز خوشبختم

سال 93 بیماری MS خود را با لبخند پذیرفتم.
از نظر جسمی هیچ مشکلی ندارم و زندگی شاد و فعالی دارم و با ام اس نیز احساس خوشبختی میکنم.
هفته ای یکبار داروی CinnoVex تزریق میکنم و با هر تزریق یک پست در وبلاگ مینویسم.

هدف من از راه اندازی این وبلاگ معرفی صحیح بیماری ام اس است، آنگونه که واقعیت دارد، نه آنگونه که به اشتباه تصور می شود.
هدف بعدی بیان تجربیات خودم درباره این بیماری است.

آخرین مطالب

۵۱ مطلب با موضوع «واقعیت هایی درباره ام اس» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به خوانندگان عزیزم

- یک ساعت فرصت دارم برای گرفتن دارو از داروخانه و تزریق در بیمارستان که هر کدام در یک سمت شهر است. خوشبختانه این بار نه سیستم قطع است و نه کارمندان دیر کرده اند. داروها را میگیرم و خود را به ایستگاه تاکسی می رسانم.

مسیر را به راننده می گویم و او با روی خوش می پذیرد تا بیمارستان مرا برساند. رادیو تاکسی روشن است و اخبار پخش می شود. "بیشترین آمار طلاق سال 94 مربوط به ازدواج های سال 93 است ..."

این خبر را می شنوم و به یاد دوستی عزیز میافتم.

میگفت یک سالی باهم صحبت کردیم تا باهم کنار آمدیم، او بیماریم را پذیرفت و من همراهی او را باور کردم اما پدرم نمی تواند به او اعتماد کند. در این سال های بیماری مانند چشمانش مراقبم بوده و حالا نمی تواند مرا به دیگری بسپارد. می گفت از ابتدای بیماری تمام قد مقابل بیماری ایستاده ام و حالا اسم بزرگ ام اس لعنتی آرزوهایم را نشانه رفته است.

فکر میکنم به تفاوت آدم ها و دغدغه هایشان. دغدغه انسانی عشق است و آن دیگری که عشق را دارد چوب حراج میزند به عشقش. دغدغه انسانی وصال است و دغدغه آن دیگری فراغ.


- می گوید هنگامی که بیماریم را با خواستگارم مطرح کردم و تمام احتمالات را پیش رویش گذاشتم، کمی فکر کرد و گفت الان تو هیچ مشکلی نداری و بیماریت تحت کنترل است. من هم به ظاهر سالمم و هیچ مشکلی ندارم اما چه تضمینی وجود دارد همین الان که از اینجا خارج شدم با یک ماشین تصادف نکنم و قطع نخاع نشوم؟ یا سرطانی در درونم در حال رشد نباشد؟ پیش از جلسه بعدی خواستگاری او را نزد پزشک معالجم بردم تا کاملا در جریان بیماری قرار گیرد. با اطمینان گفت هر آنچه لازم بود فهمیده ام و اگر بیماریت ریسکی دارد من پذیرفته ام.


بی شک ازدواج با یک شخص کاملا سالم، حق هر انسانی است. انتخاب بین اهم و مهم با خود شخص است.


تا سینووکس هشتاد و نهم، ایام به کام

۲۵ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۲۹
ام اسی خوشبخت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به خوانندگان عزیزم

- جمعه شب پای سجاده مشغول ذکرهای بعد از نمازم که صدای تلویزیون توجه ام را جلب می کند.

"با توجه به اینکه از فردا ماه حرام آغاز می شود، بیمه شخص ثالث ... ".

در ذهنم ماه ها را مرور میکنم. به ماه محرم که نزدیک نیستیم، تا ماه ذی الحجه نیز خیلی مانده ... انگار به یک باره شور و شعفی بی حد در قلبم سرازیر می شود. این الرجبیون ... این الرجبیون ... این الرجبیون ... . مفاتیح را باز می کنم و غرق در ادعیه رجب می شوم.


- می گوید 18 روز بیشتر از خدمتم نمانده. با تعجب می پرسم مگر بیماران ام اسی از خدمت سربازی معاف نیستند؟ می گوید معاف هستند اما من اواخر خدمتم متوجه بیماری شدم و بهتر دیدم خدمت را به اتمام برسانم، حالا تمام پادگان از بیمارییم مطلع هستند و هوایم را دارند. کمی فکر میکنم به مشکلات داشتن کارت معافیت پزشکی و می گویم تصمیم درستی گرفتید، دیگر لازم نیست برای داشتن کارت معافیت پزشکی نگران استخدام و سوال و جواب های بی مورد باشید، در حالیکه هیچ مشکل جسمی ندارید و به موقع جلوی پیشرفت بیماری را گرفته اید اما اثبات این مورد کار بسیار دشواری است.

با وجود اینکه خدمت سربازی موقعیت استرس زا کم ندارد و برای یک بیمار ام اسی این موقعیت ها خوب نیست اما فکر کردن به مشکلات بعد از معافیت پزشکی نیز برخی را وادار می کند از این امکان چشم پوشی کنند.


تا سینووکس هشتاد و هفتم، ایام به کام

۱۶ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۲۵
ام اسی خوشبخت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به خوانندگان عزیزم


- پرستار می گوید چهار ماهی بود که هر وقت میدیدمش می گفت دیگر CinnoVex تزریق نمی کنم (البته بدون اطلاع پزشک) و حالم خوب است. حالا با مشکل حرکتی در ناحیه پا و یک داروی جدید (ReciGen) که باید هفته ای سه بار تزریق کند بازگشته است. می گوید بسیار هشدار دادم و از او خواستم تزریق را از سر بگیرد و مقاومت نشان ندهد اما توجهی نکرد.

در نگاه اول شاید کار این بیمار بسیار نامعقول به نظر برسد و همه حکم دهند که چوب اشتباه خود را می خورد اما باید بگویم این دیدگاه اشتباه است.

این موقعیت را تصور کنید:

پزشک بعد از بررسی نتایج آزمایشات، بدون هیچ توضیح یا مقدمه چینی به بیمار می گوید، بیماری شما MS است و باید تا آخر عمر درمانی را در پیش بگیرید که صرفا جلوی پیشرفت بیماری را می گیرد و بیماری شما درمان قطعی ندارد. پزشک حتی اطلاعات کافی در اختیار بیمار نمی گذارد، انجمن MS یا سازمان های حمایتی دیگر برای دریافت کمک هزینه دارو و درمان را معرفی نمی کند. خانواده بیمار هیچ مشاوره ای درباره بیماری و نحوه برخورد با بیمار دریافت نمی کند. اکثر پزشکان برای بیماران پرونده پزشکی تشکیل نمی دهند و بیمار در هر مراجعه به پزشک باید ماجرا را از اول تعریف کند.

بیمار درمان را آغاز می کند. داروهای مربوط به سیستم اعصاب عوارض خاص خود را دارند، مانند همین CinnoVex که بعد از تزریق معمولا عوارضی مانند سرماخوردگی از خود نشان می دهد که گاهی خفیف است و گاهی شدید. با توجه به اینکه روحیه افراد با هم متفاوت است، برخی افراد نمی توانند با این عوارض خود را سازگار کنند. در مواردی که عوارض دارو منجر به افسردگی یا اختلالات شدید روحی یا جسمی شود سازگاری سخت تر می شود.

پذیرش بیماری توسط بیمار، اولین مرحله درمان است. یدک کشیدن نام "بیمار خاص" در کشوری که اکثر مردم سرشان در زندگی دیگران است و با زندگی خود بیگانه هستند، دردسرهای خاص خودش را دارد. این مسئله در کنار مشکلات معمول بیماران خاص گاهی پذیرش بیماری را سخت می کند.

البته در بیمارهای مزمن و غیرخاص نیز گاهی بیمار این مرحله را به سختی طی می کند یا حتی بعد از پذیرش بیماری، در پذیرش درمان دچار مشکل می شود. برای مثال، بیماری که فشارخون بالا دارد و همچنان در مقابل رژیم غذایی مناسب مقاومت می کند یا بیمار دیابتی که نمی تواند با تزریق روزانه کنار بیاید و هزاران مثال و بیماری دیگر.

اگر واقع بینانه به ماجرای این دختر جوان نگاه کنیم، او چوب اشتباهات مسئولین بهداشت و درمان کشور را می خورد، چون هیچ راهکار صحیحی برای پذیرش بیماری به بیماران ارائه نمی شود و در ادامه نیز هیچ پیگیری توسط هیچ سازمان یا نهادی در مورد درمان بیمار صورت نمی گیرد. بیمار با یک برچسب "بیماری خاص یا مزمن" تنها می ماند و حمایتی دریافت نمی کند.

در کشورهای توسعه یافته بیماران، پیگیری (یا اصطلاحا Follow up) می شوند و تمامی اقدامات لازم برای بیمار از سوی سازمان و نهادهای مربوطه صورت می گیرد (از جمله مشاوره روانشناسی، ارائه تجهیزات رفاهی،  پیگیری عدم مراجعه بیمار برای درمان و ...). اما در ایران اگر بیمار به دنبال درمان خود نباشد، هیچ پیگیری صورت نمی گیرد.

متاسفانه در ایران حمایت، فقط پرداخت کمک هزینه دارو معنا می شود که گاهی همین کمک ها نیز کافی نیست. البته در این میان برخی از انجمن های MS فعال با برگزاری کلاس های آموزشی و ورزشی و ... سعی در حمایت بیمار دارند که البته محدود به مراکز استان هاست.

بی شک این مطلب در مورد تمامی پزشکان و مسئولین صدق نمی کند، همیشه اقلیتی هستند که برای بهبود وضعیت موجود تلاش می کنند.



- جلوی درب اتاق که میرسم جای خالی تابلوی "درمانگاه MS ام اس" لبخند جا مانده در درمانگاه را بر لبانم باز می گرداند. تلاش پرستار قابل تحسین است، هفته آینده حتما باید از او تشکر کنم.



- تصمیم داشتم این هفته در مورد موضوعی غیر از بیماری و ام اس بنویسم اما با مسئله پیش آمده، نتوانستم به این موضوع نپردازم.


تا سینووکس هشتاد و ششم، ایام به کام

۱۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۵۰
ام اسی خوشبخت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به خوانندگان عزیزم

- بعد از تزریق پرستار می گوید هفته آینده من نیستم، خانم "ن" یا خانم "م" تزریق را انجام می دهند، آموزش های لازم را به هر دو داده ام، اصولا با انحصار مخالفم، برای مواقعی که نیستم باید جایگزینی باشد تا بیماران سردرگم نشوند.

اضافه می کند، هفته اول نوروز که تعطیل رسمی است و هفته دوم نیز وضعیت مشخص نیست، باید فکری برای تزریق های این دو هفته بکنی، هفته دوم شاید خانم "م" باشد اما هنوز قطعی نیست، هفته آینده که برای تزریق آمدی سوال کن.

همانگونه که سال گذشته نیز گفتم تعطیلات نوروز همیشه برای بیماران ام اسی دردسرساز است.


- با نزدیک شدن به سال نو، تقویم را زیر و رو می کنم برای پیدا کردن یک روز از هفته که در طول یک سال تعطیل نباشد.



تلاشم بی نتیجه است و متاسفانه هیچ روزی بدون تعطیلی نیست. تصمیم گرفتم در سال جدید نیز روز تزریق را تغییر ندهم. حداقل شش ماه اول سال را دوشنبه ها تزریق خواهم کرد و برای شش ماه دوم نیز، مرداد ماه تصمیم خواهم گرفت تا فرصت کافی برای جا به جایی روز تزریق داشته باشم.


تا سینووکس هشتاد و سوم، ایام به کام
۱۵ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۲۰
ام اسی خوشبخت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به خوانندگان عزیزم

- وارد اتاق که می شوم پرستار در را قفل می کند و برای آماده کردن آمپول پشت میز می نشیند، بلافاصله کسی در می زند، حالا که من به در نزدیک ترم در را باز می کنم، مردی میانسال وارد می شود، پرستار چهره درهم می کشد و می گوید آقا مگر من نگفتم امروز نوبت چشم پزشکی نداریم؟ مرد التماس وار می گوید از روستا آمده ام مطمئنید نوبت ندارید؟ پرستار عصبانی می شود و می گوید چندبار برایتان توضیح دادم، اگر بود دریغ نمی کردم ضمن اینکه نوبت دهی با من نیست، لطفا بفرمایید بیرون.

مرد که بیرون میرود پرستار می گوید مثلا خواستم ثواب کنم، نوبت ویزیت تمام شده بود، برای همین آدرس مطب دو پزشک را نوشتم و به دستش دادم، حالا دست بردار نیست، هر چه می گویم نوبت ها دست من نیست باور نمی کند.

بعد از تزریق پرستار نظرم را درباره چیدمان جدید می پرسد و می گوید حالا ویلچرنشین ها هم بدون مشکل وارد اتاق می شوند و جاگیری روی تخت هم راحت است، فقط اشکالش این است که تخت جلوی در است، برای همین هر بیماری که وارد اتاق می شود برای امنیت بیشتر در را قفل می کنم. من هم تایید می کنم که چیدمان جدید کاملا مناسب است و از پرستار برای تلاش همیشگیش تشکر میکنم.


- تزریق روی ران تجربه جالبی نبود. عضلات رانم ضعیف است و تا چند روز بعد از تزریق، محل تزریق دردناک باقی می ماند. بنابراین این گزینه از انتخاب هایم حذف شد.

اما ماساژ محل تزریق با روغن زیتون تجربه خوبی است و احساس می کنم بهبود موضع را تسریع می کند. البته بهبود هر زخمی تابع شرایط مختلفی است و این مسئله همچنان به عنوان یک فرضیه مطرح است و نتایج بعدی را خواهم نوشت. بهتر است ماساژ را در روزهای غیر از روزهای تزریق انجام دهید چون توصیه می شود تا چند ساعت بعد از تزریق فشاری به محل تزریق وارد نشود.

* قطعا ورزش بهترین راه بهبود محل تزریق است (به ویژه شنا) و ماساژ در صورت مفید بودن یک راه میانبر و کم تاثیرتر محسوب می شود.


تا سینووکس هفتاد و هشتم، ایام به کام

۱۵ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۳۹
ام اسی خوشبخت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به خوانندگان عزیزم

وارد اتاق که میشوم چیدمان جدید توجهم را جلب می کند. دلیل را از پرستار میپرسم، می گوید فضا کم است و وسایل زیاد، چندمین بار است که چیدمان را تغییر می دهم اما بازهم جور در نمی آید. چیدمان قبلی بیماران ویلچرنشین را دچار مشکل کرده بود، گوشه تخت اجازه باز شدن کامل در را نمی داد. چیدمان فعلی هم دسترسی به تخت را مشکل کرده است. حق با اوست، جاگیری روی تخت سخت شده است.
بعد از تزریق پرستار دماسنج گوشی تلفن را نشانم میدهد. دماسنج 30 درجه را نشان می دهد. سیستم گرمایشی درمانگاه مرکزی است و این اتاق کوچک را زیادی گرم کرده است. گرمایی کلافه کننده که پرستار و بیمار را از اتاق فراری می دهد.
ذهنم هنوز درگیر بیماران ویلچرنشین است، از پرستار می پرسم، مگر هنوز بیمار ام اسی ویلچرنشین داریم؟ مانند همیشه با حوصله برایم توضیح می دهد:
"الان که خداروشکر با تشخیص بموقع و داروهای مناسب بیمار ویلچرنشین نداریم، اینها که گفتم بیماران قدیمی هستند که در زمان شروع بیماریشان، MRI و روش های تشخیص و دارو کم بود. البته یک جانباز هم داریم که ویلچرنشین است اما ویلچرنشینیش مربوط به ام اس نیست و خیلی سال بعد از جنگ مبتلا شده است."
مانند همیشه با محبت برای سلامتی همه دعا می کند.

تا سینووکس هفتاد و هفتم، ایام به کام
۱۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۳۲
ام اسی خوشبخت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به خوانندگان عزیزم

از پرستار درباره بیمه تکمیلی سوال میکنم، می گوید اگر از بیمه استفاده نکنی کسی خبردار نمی شود.

گمان می کردم این مسئله فقط درگیری ذهن من است، اما با یک پرس و جوی کوتاه در سایت MSCenter متوجه شدم کسانی هستند که از تمامی خدمات بیمه تکمیلی استفاده نمی کنند، تا مبادا همکاران و کارفرمایان از بیمارییشان مطلع نشوند. این خدمات معمولا شامل خدمات پر هزینه مانند MRI است.

شاید این موضوع برای شما عجیب به نظر برسد اما برای بیماران ام اسی امری عادی است. کمتر بیمار ام اسی می توان یافت که در همان مراحل نخست بیماری استراتژی های مختلفی برای مطلع نشدن اطرافیان اتخاذ نکرده باشد. یکی از محیط هایی که بیماران سعی بسیار در پنهان کردن این موضوع دارند محل کار است.

هنگامی که همکاران از بیماری شخص مطلع شوند، فکر می کنند او از هر فرصتی برای کار نکردن استفاده می کند، حتی اگر چند برابر دیگران تلاش کند.

کارفرمایی که کارمند سالم خود را به کم کاری متهم می کند، در مورد کارمند بیمار خود چه فکری خواهد کرد؟

این افکار و هزاران فکر مشابه دیگر، که بیراه هم نیستند، شخص را به اتخاذ این استراتژی ها وادار می کند.

قاعدتا من نیز از این امر مستثنی نیستم، به ویژه اینکه بیماریم هیچ نمود ظاهری ندارد و پنهان کردن این موضوع کاملا منطقی و شاید ضروری باشد.


* منظور از استراتژی، کارهای عجیب و غریب نیست، منظور همین پنهان کاری های ساده است که گاهی ذهن شخص را درگیر می کند، یا استفاده نکردن از بعضی خدمات است و موارد مشابه دیگر.


تا سینووکس هفتاد و ششم، ایام به کام

۱۹ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۷:۳۷
ام اسی خوشبخت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به خوانندگان عزیزم

پیش از اولین تزریق نکات زیادی درباره عوارض جانبی سینووکس خوانده و شنیده بودم. از دردهای وحشتناک تا علائم سرماخوردگی. بعضی گفته بودند که پس از چند سال هنوز بدنشان به دارو عادت نکرده و پس از هر تزریق تمام عوارض را از نو تجربه می کنند و پیشنهاد کرده بودند پیش از تزریق مسکن مصرف کنید. پزشک نیز شروع تزریق با دُز یک چهارم (1/4) را تجویز کرده بود و این نکته را خاطر نشان کرده بود که بهتر است آخر شب تزریق را انجام دهم تا عوارض دارو را در خواب تجربه کنم. در این میان تنها نظری که دلگرمم میکرد مربوط به یک ورزشکار بود که گفته بود دفعه اول که  برای تزریق رفته است، بجای دُز یک چهارم، یک واحد کامل تزریق کرده و به پرستار نیز گفته است اگر چیزی ته آمپول مانده با نان تمیز کند تا اون بخورد!

اما نه من ورزشکار بودم و نه حاضر به پذیرش ریسک تزریق یک واحد کامل بودم. با اولین مراجعه به پرستاری که نماینده شرکت سازنده دارو (سیناژن) بود نیز فهمیدم اگر بخواهم این پرستار با تجربه سینووکس را تزریق کند بایستی صبح یا ظهر تزریق را انجام دهم. پس تنها راه پیش رویم خوردن مسکن پیش از تزریق بود. و یک پیشنهاد جالب که در یکی از سایت ها خوانده بودم؛ خوردن بستنی پس از تزریق! با اینکه پیشنهاد عجیبی بود اما به امتحانش میارزید.

تصمیم گرفتم ظهر تزریق کنم که به شب نزدیک تر باشد و اگر دردهای وحشتناکی که گفته بودند به سراغم آمد بتوانم خود را به یک مرکز درمانی برسانم. پیش از تزریق، داروی مسکن مصرف کردم و پس از تزریق یک بستنی!

چند هفته ای به همین منوال گذشت و دُز دارو به یک واحد کامل رسید و شکرخدا خبری از آن دردهای وحشتناک نشد. حدود یک ماهی به خوردن مسکن ادامه دادم تا یک روز با مشورت پرستار مسکن را قطع کردم چون بدنم به دارو عادت کرده بود، دردهای جزئی و خستگی شدید پس از تزریق، برایم قابل تحمل بود و هم اکنون نیز هست. با رسیدن زمستان، خوردن بستنی هم کار عاقلانه ای نبود، چند هفته ای بجای بستنی شیر خوردم و در نهایت همه را کنار گذاشتم.


تا سینووکس هفتاد و پنجم، ایام به کام

۱۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۸
ام اسی خوشبخت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به خوانندگان عزیزم

خلاصه داستان را برای پرستار تعریف میکنم، سرش را به نشانه تاسف تکان می دهد و می گوید چرا این فیلم ها را می سازند؟!

به سایت انجمن ام اس سنتر سری میزنم، آنجا هم بحثی میبینم با عنوان "سریالی که به ام اس مبتلا شد". اکثر بیماران از نمایش چنین سریالی ابراز ناراحتی می کنند و این سوال را تکرار می کنند که چرا چنین سریالی ساخته می شود و ذهنیت جامعه را نسبت به بیماری بدتر می کند؟

نام سریال را گذاشته "نفس گرم" اما در این آخرین روزهای پاییز، سرما را مهمان خانه های بیماران ام اس کرده است. حالا اکثر بیماران ام اسی که اطرافیانشان خبر از بیماریشان ندارند نگران اطلاع اطرافیان و ذهنیت آنان هستند.

نمی دانم هدف از ساخت این سریال چیست، سریالی که گویا تنها تحقیقاتش حول محور "کورتون درمانی" است چون در این فیلم بیمار ام اسی با هر استرس و اضطرابی راهی بیمارستان می شود و کورتون درمانی برایش تجویز می شود و در عین حال در فیلم به این موضوع اشاره می شود که ام اس او خفیف است. بیماری که در اوایل فیلم یک پرستار موفق است و بیننده تا اواسط سریال نیز از بیماریش مطلع نیست، حالا با کوچکترین استرسی راهی بیمارستان می شود، فلج می شود، ناتوان می شود. در مورد بچه دار شدن نگران می شود. و نتیجه همه اینها می شود فیلمی که برای بیماران ام اسی مضحک به نظر می رسد و برای مخاطب عام این ذهنیت را تقویت می کند که ام اس به معنی ناتوانی تدریجی است.

من نیز مانند تمام انسان های عصر تکنولوژی، استرس هایی در زندگی شخصی و کاری تجربه می کنم اما به عنوان یک بیمار با ام اس خفیف هرگز به کورتون درمانی یا بستری شدن در بیمارستان نیاز پیدا نکرده ام. حتی بیمارانی که نوع پیشرفته تری از ام اس را تجربه می کنند نیز حداکثر سالی یک بار به بستری شدن و کورتون درمانی نیاز پیدا می کنند.

با پیشرفت علم پزشکی و کشف داروهای جدید اکثر بیماران ام اسی تا پایان عمر زندگی کاملا عادی دارند، نه فلج می شوند، نه ناتوان می شوند، نه قدرت باروری خود را از دست می دهند، نه از تحصیل و کار و ازدواج و پیشرفت و ... باز می مانند. حتی در برخی موارد بعد از مدتی به مصرف دارو نیز نیاز ندارند.

انتظار تحقیقات گسترده از یک کارگردان ایرانی ندارم اما ای کاش برای ساخت این سریال حداقل با یک متخصص مغز و اعصاب مشورت می شد.


هنوز به این جمله از یک بیمار ام اسی در سایت ام اس سنتر فکر میکنم:

"ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﻣﻲ ﺳﻮﺯﻩ ﺑﺮاﻱ اﻭﻧﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺗﺎﺯﮔﻴﺎ ﻣﺒﺘﻼ ﺷﺪﻥ و ﺑﺎ اﻳﻦ ﺳﺮﻳﺎﻝ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺷﺪﻩ ...
ﺑﺮا ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ و ﺧﺎﻧﻮاﺩﺷﻮﻥ ...
ﺑﻪ ﺧﺪا اﻳﻦ ﻃﻮﺭﻳﺎ ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻳﮕﻪ اﻡ اﺱ ﻳﻌﻨﻲ اﺻﻼ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﻪ ﻭﻗﺖ ﻧﺘﺮﺳﻴﺪ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﻫﺎ ..."


تا سینووکس هفتاد و یکم، ایام به کام

۱۰ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۹:۱۰
ام اسی خوشبخت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به خوانندگان عزیزم

این روزها در شبکه های تلویزیونی و سایت های اینترنتی درباره طب سنتی-اسلامی و درمان های مکمل و جایگزین بسیار صحبت می کنند. طبی که بیماری را از زوایای مختلف بررسی می کند و سعی در درمان منشا بیماری ها دارد.

مدعیان دروغین در این باب نیز کم نیستند و از درمان سرطان و بیمارهای مزمن تا درمان میخچه پا سخن می گویند. متاسفانه برخی از بیماران، به ویژه بیمارانی که بیماری مزمن دارند و از درمان های طولانی خسته شده اند، نیز در دام این مدعیان گرفتار می شوند. چندی پیش درباره این درمان ها با پرستار صحبت می کردیم که گفت یکی از بیماران ام اسی با اعتماد به این درمان های جایگزین، یک حمله* شدید را پشت سر گذاشته و حالا در حرکت دچار مشکل شده است. نمونه هایی از این دست کم نیستند.

در این میان هستند اطبائی که مشغول تحقیق و پژوهش هستند و کمی محتاطانه تر درباره درمان بیماری ها اظهار نظر می کنند و معمولا درمان های مکمل را پیشنهاد می دهند و ریسک درمان های جایگزین را بر بیمار تحمیل نمی کنند.

درمان مکمل، جایگزین داروی شیمیایی و درمان های رایج نمی شود بلکه در کنار این درمان ها سعی در بهبود وضعیت بیمار دارد که برخی اوقات منجر به درمان قطعی بیمار نیز می شود.

درمان های مکمل چون سعی در درمان منشا بیماری دارند گاهی فرآیندی بسیار طولانی دارند و در اغلب بیماری ها نمی توان آنها را جایگزین داروی شیمیایی کرد چون ممکن است پیش از آنکه منشا بیماری درمان شود، بیمار یک دوره عود بیماری را تجربه کند و علائم تشدید شوند.

همانگونه که پیش از این نیز گفته ام، منشا بیماری ام اس مشخص نیست و پزشکان تا کنون درمانی قطعی آن را نیافته اند. داروهایی مانند CinnoVex برای پیشگیری از پیشرفت بیماری و جلوگیری از حمله به کار گرفته می شوند و اگر بیمار به هر دلیل این داروها را قطع کند ریسک حمله و ایجاد ناتوانی را قبول می کند. بنابراین استفاده از درمان های جایگزین در بیماری ام اس که ممکن است از فردی به فرد دیگر کاملا متفاوت باشد، ریسک بسیار بالایی دارد.

گاهی ممکن است بیمار سال ها بدون هیچگونه داروی شیمیایی و حتی درمان جایگزین یا مکمل حمله ای را تجربه نکند اما به دلیل غیرقابل پیش بینی بودن زمان این حملات بیمار باید بصورت منظم داروی خود را مصرف کند.


* حمله در بیماری ام اس به معنی تشدید علائم بیماری است که گاهی اوقات منجر به برخی ناتوانی های موقتی یا دائمی می شود.


سروش آسمانی عزیز، امیدوارم پاسخ سوال شما را داده باشم. بنده در ابتدای بیماری به یک طبیب طب سنتی-اسلامی و پژوهشگر حاذق مراجعه کردم و درمان های مکملی نیز پیشنهاد دادند اما درمان جایگزین را به هیچ عنوان پیشنهاد نمی کنند.


تا سینووکس هفتادم، ایام به کام

۶ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۱۶:۴۲
ام اسی خوشبخت