بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به خوانندگان عزیزم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به خوانندگان عزیزم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به خوانندگان عزیزم
- سالها قبل، وقتی نوجوان بودم، ماه رمضان برایم تفاوتی اساسی با ماه های دیگر داشت. تمام ماه برای من سعی و تلاش بود. تلاش برای روزه زبان و چشم و گوش. نخوردن در آن سالها راحت ترین کار بود.
معتقد بودم تا روز دهم باید تلاشی عظیم کرده باشم و تاثیر روزه را بر اعمالم به وضوح ببینم، پس تمام توانم را به کار میگرفتم.
سالهای آغازین جوانی نیز ماه رمضان گاهی هشدار بود برای من. اما سالهای اخیر، قصه دنیا، عجیب مرا مشغول خودش کرد. دیگر تفاوت چشم گیری بین ماه ها احساس نمیکنم. رمضان بیشتر نخوردن است و کمتر روزه زبان و گوش و چشم. تاثیر محسوسی بر اعمالم نمیبینم.
این روزها باز هم در حال تلاشم، تلاش برای توجه به آنچه باید، و کم توجهی یا بی توجهی به آنچه نباید.
- خرداد و گرما و گرما و گرما ... .
تا سینووکس صد و چهل و هفتم، ایام به کام
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به خوانندگان عزیزم
- کتاب هایی با موضوع موفقیت و برنامه ریزی را بررسی میکنم و به این فکر میکنم که من هدف بزرگی ندارم. برای چه چیزی با این شدت باید تلاش کرد؟ کمی با بی میلی صفحات کتاب را از نظر میگذرانم. به یک باره چیزهایی به یاد می آورم که سالهاست میخوام بهشان برسم اما تلاشی نمیکنم، یا اگر تلاشی میکنم کوتاه مدت است.
یک صفحه خالی باز میکنم و شروع میکنم به نوشتن چیزهایی که میخوام. بعد از چند دقیقه لیستی از کارهایی دارم که باید برایشان تلاش کنم. شاید مشکل همین است که در برخی موارد حتی خواسته های خود را نمیدانم. و یک مشکل همیشگی، یعنی کمال گرایی افراطی، که بخشی نتیجه تربیت خانواده و بخشی تاثیرات جامعه است.
اگر این لیست مکتوب را همیشه داشتم و گاهی نگاهی به آن می انداختم، شاید بخشی از این اهداف محقق شده بود. حتی اگر از قانون طلایی 15 دقیقه هم تبعیت کرده بودم، حالا شاید اوضاع اهدافم کمی بهتر بود. اما متاسفانه Jim Rohn درست میگوید: چیزی که انجام دادنش راحت است، انجام ندادنش هم راحت است.
- "هدایت ابتدا و آغازش از ناحیه خدا است، که نتیجه اش هدایت شدن است ولى ضلالت ابتدایش از خود بنده است، و خداوند به خاطر سوء اختیار بنده او را با ضلالت بیشترى کیفر داده و بر ضلالتش مى افزاید."
سوره ابراهیم را میخوانم و میرسم به آیه 24 ، "درخت طیبه" و آیه 26 "درخت خبیثه"، دوست دارم بیشتر بدانم، در مورد ثبات قول و قدم. یک راست میروم سراغ جلد دوازدهم کتاب المیزان، سوره ابراهیم، و نکته فوق را میخوانم و دلم هدایت میخواهد.
یکی از کارهایی که در لیست فوق الذکر نوشته بودم، ادامه مطالعه کتاب المیزان علامه طباطبایی است.
- خرداد، ماه گل های زیبا و گاهی خنکای غیرمنتظره و شاید باران.
تا سینووکس صد و چهل و ششم، ایام به کام
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به خوانندگان عزیزم
صبح زیبایی برای آغاز یک سفر کاری دیگر است. نسیم خنک صبحگاهی و آفتابی که به زیبایی خودنمایی می کند باعث میشود تا مقصد به جلسه و آنچه رخ خواهد داد فکر نکنم.
کتاب میخوانم، فیلم مستندی که روز قبل دانلود کرده ام تماشا میکنم و از تماشای مسیر لذت میبرم.
توشه سفر
تا سینووکس صد و چهل و پنجم، ایام به کام
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به خوانندگان عزیزم
- کنار دفتر درمانگاه به انتظار پرستار ایستاده ام. پیرمردی بر سر مدیر درمانگاه و پرستاران فریاد میکشد. ابتدا او را به آرامش دعوت می کنند اما بی فایده است، مدیر هم از کوره در می رود و میگوید فکر نکن فریاد کشیدن نشانه حق بودن است، شما نوبت نگرفته اید، پزشک در صورتی که شما را به اینجا ارجاع داده باشد، باید یک توصیه نامه به شما داده باشد اما نداده است. حرف های مدیر تاثیری ندارد و پیرمرد همچنان با صدای بلند حرف های خود را تکرار می کند. بعد از مدتی پیرمرد ناامید شده است و به سوی پزشک اورژانس می رود تا شاید، او توصیه نامه ای بنویسد و به عنوان بیمار اورژانسی پذیرفته شود.
- پرستار با عصبانیت وارد اتاق میشود و میگوید، هر روز باید با بیمارانی که از شهرهای اطراف آمده اند سرو کله بزنیم، بدون گرفتن نوبت می آیند و انتظار دارند به دلیل دوری راهشان پزشک آنها را بپذیرد اما پذیرش این همه بیمار ممکن نیست، چرا این شهرها یک پزشک و درمانگاه ندارند.
حق با پرستار است، او مسئول کمبود پزشک و مرکز درمانی نیست اما باید هر روز با بیماران خسته و عصبانی روبرو شود که شب تا صبح توی راه بوده اند.
- خرداد است و بوی خوش گل محمدی که توی کوچه ها می پیچد.
در مسیر CinnoVex
تا سینووکس صد و چهل و چهارم، ایام به کام